اینجا همه چی است.
رمز ظهور امام زمان
پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, ساعت 13:12 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

موضوعات مرتبط: کلیپ، اسلام، ،

برچسب‌ها:

حضرت محمد(ص)
پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, ساعت 13:11 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

موضوعات مرتبط: کلیپ، اسلام، ،

برچسب‌ها:

از عاشورا تا ظهور
پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, ساعت 13:9 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

موضوعات مرتبط: کلیپ، اسلام، ،

برچسب‌ها:

چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, ساعت 15:46 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

شروع به خواندن اسامی افراد جهنمی کردند,نامش را خواندند.

ناگهان بر روی دو زانو سقوط کرد و فریاد زد امکان ندارد,چگونه میتوانند مرا به جهنمببرند؟
در تمام زندگی کلام خدا را ترویج کردم و خدمت کردم.
چشمانش تار و بدنش از عرق خیس,به لرزش افتاد.
دو فرشته بازوانش را گرفتند؛پاهایش به زمین کشیده میشد و فرشتگان آن را از
میان انبوه جمعیت به سمت شعله های فروزان جهنم میبردند.
فریاد میزد و متعجب,آیا کسی وجود دارد که به او کمک کند؟
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود را فریاد میزد
کمک به پدرش,روزه اش,نمازهایش,قرآن خواندن هایش.
در حال التماس بود ولی کسی به او کمک نمیکرد.
فرشتگان او را کشان کشان به آتش دوزخ نزدیک تر میکردند.
برگشت و به عقب نگاه کرد و آخرین درخواستش را بیان کرد:
((ای رسول خدا(ص)مگر نگفته بودی چگونه پاک میکند کسی را که هر روز پنج بار در روز خود را,با آب زلال 
شستشو میدهد و نماز های پنجگانه را بجای می آورد و دیگر هیچ پلیدی برایش باقی نمیماند.))
شروع کرد به فریاد زدن:
نماز من, نمااااااااااااااااز من, نماز مــــــــــــــــــــــــن.
دو فرشته بازویش را گرفته بودند و میکشیدند به راه ادامه میدادند.
شعله های آتش صورتش را سوزاندند,او باری دیگر به عقب نگاه کرد اما نا امیدی درچشمانش موج میزد.
یکی از فرشتگان او را به دره دوزخ پرت کرد.
خودش را در هوا دریافت و به سوی شعله های آتش سقوط میکرد.
چند متری افتاده بود که گرمای دستی را روی بازویش حس کرد,او را به عقب کشید؛
سرش را بالا گرفت و پیر مردی با محاسن سفید و بلند دید.
پرسید تو که هستی؟
پیر مرد جواب داد:"من نماز های توام."
_خودم را در آتش حس کردم؛من را در آخرین لحظه قبل از افتادنم در آتش نجات دادی,چرا اینقدر دیر کردی؟!
پیر مرد لبخند زد و سرش را تکان داد و گفت:
تو همیشه مرا در آخرین لحظه انجام میدادی, آیا فراموش کرده ای؟
در آن لحظه چشمانش را باز کرد و سر خود را از سجده برداشت,عرق کرده بود.
صدای دلنشینی از بیرون شنید؛آری صدای اذان بود.
به سرعت بلند شد و وضو گرفت ...
 
امام صادق(ع) میفرمایند:
وقتی نماز واجب را میخوانی,آن را در وقت خودش چنان بخوان که گویا آخرین نمازی
است که میخوانی و نگرانی که دیگر هرگز به نماز موفق نمیشوی.
 
رسول خدا(ص) فرمودند:
خداوند بزرگ و متعال فرمود من تعهدی نسبت به بنده ام دارم که اگر نماز را در وقتش بپا دارد
او را عذاب نخواهم کرد و بی حساب به بهشت خواهم ببرم.
 
این نوشته را برای دوستان و خانواده خود و... بفرستید شاید بتوانید کمک کنید بعضی ها چشم هایشان باز شود
و چه کسی میداند,شاید این کار خوبی است که میتواند به شما در روز قیامت کمک کند.
 
موضوعات مرتبط: اسلام، ،

برچسب‌ها:

ستایش رهبر توسط آیت الله حسن زاده آملی
چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, ساعت 14:28 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

 

بولتن نیوزنوشت : سید مجتبی نعیمی: در اواخر سال ۱۳۰۷ هجری خورشیدی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد شد. در سن شش سالگی، به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن یاد گرفت. تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه‌های آن زمان را خواند و در خردسالی، تمام قرآن را هم یاد گرفت. سپس وارد دوره‌ی ابتدایی دروس حوزوی شد. تاریخ ورود وی به حوزه‌ی علمیه، مهرماه سال ۱۳۲۳ هجری شمسی بود. متون ابتدائیهٔ درس حوزه را در آمل در نزد استادان محمد غروی، عزیزالله طبرسی، شیخ احمد اعتمادی، عبدالله اشراقی، ابوالقاسم رجائی و آیت‌الله فرسیو و سایرین فراگرفت و در آمل، آغاز به تدریس چند کتاب مقدماتی نمود.

در شهریور ۱۳۲۹ خورشیدی به تهران آمد و چند سالی در مدرسه‌ی حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد آیت‌الله سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسه‌ی مروی به سر برد و زیر نظر آیت‌الله محمد تقی آملی و حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (به مدت ۱۳ سال) درس خواند و از ایشان اجازه‌ی اجتهاد دریافت کرد. در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته و پس از ورود به قم، آغاز به تدریس معارف حوزوی و فنون ریاضی نمود.

 

 

در همان دوران بود که به ملاقات امام خمینی(ره) رفت. خودش درباره‌ی این دیدار این‌طور می‌گوید:

«قبل از پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ که در تهران مشغول تدریس بودم، شنیدم حضرت آیت الله العظمی امـام خمینی(قدس سـرّه) روحانیــانی را که برای ایام محــرّم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف می‌روند موظف نمـوده انـد که مسـایل اجتمــاعی و سیـــاسی عالَـم اسلام و مشکلات جـامعه مســلمین و خصـوصـاً اوضاع ایــران را به گوش مـردم بــرسانند و مــردم را در این زمینه آگاه نمایند.

لذا بنده که برای ایام محرّم عازم آمل بودم احســاس کــردم این وظیفه متــوجه من نیـز می باشـد و باید در انجام آن بکوشـم، بـدین جهت قبـل از آنکه بسوی آمل بروم خود را به قم رسانیدم. قمی که با هیچ یک از خیابانها و کوچه هایش آشنا نبودم. سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن زاده آملی هستم و فعلاً در حوزه‌ی علمیه‌ی تهران مشغول تحصیل و تدریسم. اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن شعرانی و … شنیدم که حضرتعالی، روحانیون را مکلف کرده‌اید تا مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از اطبای سرشناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمده‌ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز انشاءالله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست بدست هم می دهیم و انشاءالله تعالی کشور را از دست فسقه و فجره نجات می دهیم و دین خدا را پیاده می کنیم.»

 

 

در خصوص علامه، مطالب زیادی گفته شده و به ابعاد تربیتی، عرفانی، اخلاقی و علمی ایشان پرداخته شده است. به طور مثال، دختر ایشان من‌باب سیره‌ی تربیتی علامه می‌گوید:

«ایشان هیچ اجباری در تربیت علمی و دینی فرزندان به خرج نمی دانند. به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می خواستند که واجبات را ترک نکنیم، تنها براین مسئله تاکید شدید داشتند. بارها به ما فرموده اند که من مسلمان تقلیدی نیستم، بیشتر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده ام و فهمیده ام که آنها در برابر سوالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آنها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی را به اتقان قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و بحمدالله شیعه دوازده امامی هستم.»

اما آنچه در خصوص اکثر علما، بویژه حضرت علامه حسن‌زاده اتفاق افتاده، غفلت از وجه سیاسی ایشان است. تا جایی که بعضاً تصور می‌شود این بزرگواران، رویکرد سیاسی نداشته و شاید این سکوت ساختگی، نشانه‌ای‌ست از عدم همراهی آنها. در حالی که این آیات الهی، از حامیان خاص نهضت خمینی کبیر بوده و هستند.

 

 

به طور مثال، درباره‌ی آیت‌الله حسن‌زاده باید گفت همراهی علامه با انقلاب اسلامی، بعد از پیروزی آن بیشتر شد. خصوصاً پس از رحلت حضرت امام و به رهبری رسیدن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، جملاتی که ایشان نسبت به رهبر انقلاب فرموده‌اند جالب توجه است.

برای نمونه، استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطره‌ای تعرف می‌کنند که جالب توجه است:

«روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری هم‌چون “قائد ولی وفی”، “رائد سائس وفی”، “مصداق بارز نرفع درجات من یشاء” و “دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد” که ایشان برای مقام معظم رهبری به کار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال ‌کردم. چرا که آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل کنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض کردم که برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافته‌اند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و به‎جا بود و از نظر بنده هیچ مشکلی ندارد.»

این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیم‌الشأن حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این کار را نکنید. علامه حسن‌زاده می فرمایند: «اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی‌کردم.»

 

 

و یا در جایی دیگر به رهبر انقلاب فرمودند: «به جد اطهرت قسم که اگر می شنیدم که تو دست کجی، یک دونه خرما را میشنیدم یا میدیدم که دستت کج بود ولو به یک دونه خرما، به استقبالت نمی اومدم. چون میبینم پاکی اومدمُ چون میبینم به اخلاص داری کار میکنی اومدم.»

اما ابراز ارادت حضرت علامه به رهبر انقلاب به همین‌جا ختم نمی‌شود. زیرا بعد از این دیدار، استاندار مازندران به همراه جمعی از مسؤولان استانداری، با آیت الله حسن‌زاده در آمل دیدار کردند. آیت الله حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امورات مختلف، در خصوص امر ولایت فرمودند: «همگان باید عامل موثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم.»

اما یکی از شاگردان بنام ایشان نیز، در خصوص این دیدار خاطرۀ جالبی تعریف می‌کنند. حجت‌الاسلام والمسلمین صمدی آملی، یک روز پس از سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آمل به دیدار علامه رفته و ایشان، نکته‌ای در خصوص دیدار مذکور فرمودند: «اگر یک میکرون در آقای خامنه‌ای غل و غش، ناخالصی، غل و غش و (هر تعبیری می‌خواهید)، یک میکرون، یک میلیونوم، یک هزارم این‌ها در ایشان می‌دیدم نمی‌آمدم، چه کار دارم؟»

حضرت علامه حسن‌زاده در جای دیگری پیرامون حضرت آفا فرموده‌اند: «گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوش‌شان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است.»

این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).

این بیانات علامه را باید در کنار نامه‌ی ایشان به فرزند خود گذاشت. ایشان در قسمتی از این نامه می‌نویسند:

«و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان سازند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح ان عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده ی انسان اگاهی:

در جوانی به خویش می گفتم                    شیر شیر است گر چه پیر بود

تا  به  پیری  رسیده ام  دیدم                      پیر پیر است گر چه شیر بود»

 

 

به عبارت دیگر، توصیفات، بیانات و نظرات علامه در خصوص نهضت امام خمینی(ره) و حمایت از مقام معظم رهبری، تا زمانی که به مقام عمل نرسد، ارزشی نداشته و لازم است تا از چنین الگوهایی که خود، مصداق کانل عالم عامل هستند، تأثیر عملی ببینیم و در میدان امتحان، خود را نشان دهیم. البته با عنایت به اینکه، “به انتظار فردا مباش”. خود علامه جای درباره‌ی این موضوع گفته است:

«بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏ بکارى و غرس کنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلى کم است. وقت‏ خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش‏». یعنى شتران تشنه را مى ‏بینید که وقتى چشم‌شان به نهر آب افتاد چگونه مى ‏کوشند و مى ‏شتابند و از یکدیگر سبقت مى ‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنج‏ هاى رحمان ‏اند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .» تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم.»

 


برچسب‌ها:

دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, ساعت 20:37 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

موضوعات مرتبط: عکس، اسلام، ،

برچسب‌ها:

بدترین افراد
یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, ساعت 21:50 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد.

حضرت محمد (ص)

موضوعات مرتبط: اسلام، حدیث، ،

برچسب‌ها:

یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, ساعت 21:27 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

هر گاه خدا بخواهد بنده ای را خوار کند،دانش را از او دور سازد.

موضوعات مرتبط: اسلام، حدیث، ،

برچسب‌ها:

آب در دین مبین اسلام
یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, ساعت 18:58 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

در قرآن و حدیث و فقه و بطور کلّی در متون اسلامی، آب، با اهمیّت فراوان تلقّی شده، و درباره این اکسیر زندگی، سخن بسیار، و آثار و احکام و آداب بی‏شمار آمده است که اگر مشروحا با توجّه به همه منابع اسلامی از آن بحث شود، در یک جلد هم نگنجد چه رسد به مقاله‏ای، و ما نه چنین فرصتی داریم و نه چنین نیّتی، بلکه در این‏جا صرفا به رئوس مسائل اقتباس شده از اسلام و آثار اسلامی فهرست‏وار اشاره می‏کنیم.

 

به ادامه مطلب بروید

 

 

موضوعات مرتبط: اسلام، آب، ،

برچسب‌ها:

ای مالک...
جمعه 26 دی 1393برچسب:, ساعت 13:32 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

http://s5.picofile.com/file/8108010042/GON8HK8R_TOBEH_1.jpg


برچسب‌ها:

دانلود کتاب سیاحت غرب
جمعه 26 دی 1393برچسب:, ساعت 12:2 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

نام کتاب :  سیاحت غرب

نویسنده : محمدحسن نجفی قوچانی

ناشر :  پارس بوک

زبان کتاب :  پارسی

تعداد صفحه :  185

قالب کتاب : PDF

حجم فایل :  5,310  کیلوبایت

توضیحات : یکی از مشهورترین کتبی که در سده ی اخیر تالیف شده کتابی است که شادروان آقا نجفی قوچانی با نام سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ نگاشته است. مرحوم قوچانی با اینکه یک روحانی بود اما همانند یک رمان نویس حرفه ای،به شرح داستان خویش پس از مرگ خود می پردازد،و خواننده را با ترس ها و حوادثی که پس از مرگ گریبانگیرش می شود آشنا می کند. نثر کتاب مانند دیگر کتاب نجفی قوچانی «سیاحت شرق» که خود زیست نامه ی اوست،پخته و مشحون از تعبیرات و اصطلاحات فقهی-فلسفی و حکمی است. قوچانی خود اهل ریاضت ها و سیر و سلوک بوده است،و بعضی از این کتاب به عنوان مکاشفه ی او نام برده اند.اما بعضی دیگر این ادعا را رد کرده و صرفا آن را داستانی تخیلی عنوان کرده اند که نویسنده با استفاده از آیات و روایات و مسائلی که حکما گفته اند به نگاشتن آن اقدام کرده است. کتاب قوچانی اینگونه آغاز می شود:

و من مُردم . . . پس دیدم ایستاده ام،و بیماری بدنی که داشتم ندارم و تندرستم. خویشان من در اطرافم جنازه برایم گریه می کنند، و من از گریه ی آنها اندوهگینم و به آنها می گویم نمرده ام،بلکه بیماری ام رفع شده است! اما کسی به من گوش نمی کند… گویا مرا نمی بینند و صدای مرا نمی شنوند. جنازه را بعد از غسل به قبرستان بردند، و من نیز جز مشیعین رفتم و در میان آنها بعضی جانوران وحشی و درندگان از هر قبیل می دیدم،که از آنها وحشت داشتم،اما دیگران از آنها وحشت نداشتند. ناگهان…

سیاحت غرب

دانلود

موضوعات مرتبط: اسلام، کتاب، ،

برچسب‌ها:

ارزش استغفار
جمعه 26 دی 1393برچسب:, ساعت 9:37 | نوشته ‌شده به دست علیرضا فلاح | ( )

در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و ناامید است.

 

امام علی (ع)،نهج البلاغه

موضوعات مرتبط: اسلام، حدیث، ،

برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
 
نویسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بیگانگان و آدرس alien.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دیگر موارد

<-PollName->

<-PollItems->

تماس با ما

پیج رنک گوگل مهدویت امام زمان (عج) پخش زنده حرم سوره قرآن
بنر دوستان